ستارهها بیفروغ
نشست هفتم تاریخ شفاهی تئاتر ایران
آمریکا سرزمین پایمال شدن حقوق انسانی اعم از سیاهان، سرخپوستان، اقلیتها و مهاجرین،
و پرچمی با پنجاه ستاره
بازخوانی اجرای دو نمایش:
«مصاحبه» اثر پیتر سویت
«خیرخواهی برای سرخپوست» اثر مارک مدوف
گروه تئاتر آیین، سال ۱۳۷۲
با حضور
داوود دانشور
منصور براهیمی
و جمعی از هنرمندان حاضر در این اجرا
شنبه ۹ دی ۱۴۰۲
بهمیزبانی مدرسه مطالعات اجرا باشگاه اندیشه
#مطالعات_اجرا #تاریخشفاهیتئاتر #گروه_آیین #مصاحبه #مارک_مدوف #براهیمی #دانشور #باشگاه_اندیشه
@ejraaschool
@bashgahandishe
بروشور
به نام خدا
گروه تاترآیین پس از یک سال وقفه ناخواسته در اجرای برنامه صحنه ای خود (صرفا “به دلیل در انداختن طرحهای جدیدالولاده اجرایی برای برخی سالنها از یکسو، وکمبود شدید امکانات مالی از سوی دیگر، که درعین آمادگی کامل گروه باعث معوق گذاشت اجباری برنامه نمایشنامه های کمدی شد که مقدمات آن با پیش انداختن ترجمــ کیمیاگر از بن جانسون و “اهمیت ا رنست بودن ” از اسکار وایلد و ادامه نمایشنامه شرایط سرـن وا تمام ترجمه ” پرندگان ” آریستوفانس و ” شاه اوبو” ی آلفردژاری فراهم گشته بود که به هر حال گروه در تلاش و پی گیراجرای برنامه مزبور است ) اینک ازمیان نمایشنامه تک پرده ای که گروه برای چاپ آماده نموده است دو نمایشنامه را – با توجه به وهم امکانات ! برای اجرا آماده ساخته است که شاهد خواهید بود. لازم است بدانید – شما مردم ـ که میانه تمرین همین دو نمایشنامه به ما خبر دادند که سالن مورد توافق برای اجرا ـ سالن ” چها رسو” – وهم سالن اصلی تاتر شهر برای نوشته های ایرانی تخصیص یافته است. و از آنجا که در برش و دوخت این تصمیمات ما را دستی نبوده و نیست و خوشبختانه نخواهد بود به نا چا ر محل بی امکانات فعلی را برای اجرا برگزیدیم. لیکن آنچـــــــــه بـه دست ماست و اساس دیدگاه گروه بر آن استوا را ست یادگیری است و برگرفتن توشهها بـ ازعلم وسیع و همیشه زنده تا تراز گذشته و حال در حد توانمان – وگاه بیش از حد توانمان و آنگاه پرداختن به نوشته های ایرانی که سرلوحه حرکت اجرایی گروه تاترآیین است نه! هر آنچه که بر صحنه بیاید نتوان نمایشنامه ، بازی و کارگردانی خواند. امیـــــــدما رسیدن به آن تاتر بالنده و شاخص و دارای سبک از آن ایران و مردم ایران است.
و سخنی مکرر همچون همیشه ما معتقدیم داوران راستین فعالیت های ما مردمند و آن دسته اهل نظر و عمل و نقد که همواره ما را به گونه ای مشوق و یا ربوده اندو نکته سنجی نموده اند جدای از مردم نیستند زمانی که نمایشنامه مصاحبه
ابتدا به سال ۱۹۷۳ در منها تان ” بر صحنه آمد صفحه نقد روزنامه نیویورک تایمز” از آن بدینگونه یا دکرد ” یکی از اثرگذارترین اجراهای تاتری در شهر، اثری است نمایشی پر معنی ، نزاعی است مبتنی برگفتگومیان یک خیاط یهودی مسن و آرام ( اشموک تکیه کلام کنایی خیاط ، در زبان عامیانــه آمریکاییان عبری زبان به معنی خل و احمق است ) و یک ماموربیمه خشن و نا آرام، ن “نوشت که سرانجام آتش میگشاید و بر قلب می نشاند . دیگر مجلات وجرا یدنیز با این رای بــــــه نوعی هم آواز شدند. مجله ” لانگ آیلندپرن مصاحبه ” نمایشی است پرقدرت سویت نمایشنامه نویس درباره توان نمایشی بسیار می داندو نمایشنامه را … : کیفیتی فراتراز واقعیات آکند. … او به عنوان نمایشنامه نویس چیزی میش از منتقد آتیه ای خوش بر سر راه داردوبه یقین بازهم ازنویسنده آن خبرها خواهم شنید دیگری در مجله “ریکورد “نوشت : پیتر سویت استعداد جدید بزرگی است ، در شخصیت پردازی غنی دارای مایه خاصی است واثراورنگی از انساندوستی متلالو درخود دارد ” که به ندرت در تاتر ما یافت میشد. آفریده های اوکا ملندنه کاریکاتوریا کلیشه های مبدل وتحريف شد شده. او مرا به یا دجوانی کلیفوردا و دتس می اندازد. او نمایشنامه نخستینش را بس شکوفان و چشمگیر نوشته است. و چشمگیر نوشته ام
پیترسویت ، ۲۵ سپتامبر ۱۹۴۲ در اوزن پارک ” ، کوئین منها تا ن – جایی که خود آنرا بهترین محله کارگری شهر می خواند . به دنیا آمد. او نخستین تجربه تاتری خود را در سال ۱۹۵۷ درک کردزمانی که چند بلیط رایگان نمایشنامه ای دربرادوی به وی داده شد نمایشنامه مزبور به شدت ناموفق بود، أما این تجربه انگیزه علاقه او. تاتر واقع شد و زمانی که درسن بیست سالگی ازدانشگاه دیتون ، اوهایو، فارغ – التحصیل گردید به نیویورک بازگشت. آپارتمانی برای خودتهیه دید – این زمان در منهاتان ـ به این قصد که نام و نشان خود را در وادی تا تررقم زند.
هنگا نخستین پیش نویس نمایشنامه
مصاحبه ــهدر سال ۱۹۶۷ کامل شد. اگرچه تاآن فشا ارهای اقتصادی و مضایق دیگر توجه او را با لاجبا را زنمایشنامه نویسی گردانید م ونمايشنامه را به خیال دنبال کردن ظاهرا” پیشه نان و آب دارتری در زمینه انتشارات ، ماری ، که در سال ۱۹۶۹ با وی ازدواج کـــــــــــــــرد، در چمدانی پنهان اخت همسروی “نیز پیشه خوبی به عنوان سردبیریک مجله وزین بین المللی داشت و به اتفاق زندگــــــــــی سعادت آمیز ولذت بخشی را می گذرانیدند. این ایام دیری نپاییدوناگهان به سرآمد، و این هنگامی بود که آندویک روز عصر با اخباری بهت آورحاکی از اینکه در همان روز هردو کارخود را از دست داده اند با یکدیگر روبرو شدند. این پیشامد نقطه عطف عظیمی بود زیرا از این پس بود که بنا به پافشاری همسرش، سویت تمام کوشش خود را صرف گرایش واقعــــــــی خود به نوشتن برای تاترنمود، درضمنی که همسرش با کارتمام وقت دیگری چرخ زندگانی شان را به چرخش در می آورد.
نمایشنامه مصاحبه ” نخستین اجرا را در کارگاه تا تری جین فرانکل، ” پشت سرنهاد. در اینجا سویت خود یکی از اعضای اتحادیه نمایشنامه نویسان بود. برای نخستین بار درفضای تاتری حرفه ای او توانست نمایشنامه را بازنویسی کند.
و فرانکل آنرا به عنوان نمایش ناب آخر هفته در مرکز تاتری اولد مرسر” اجرا
کرد. نمایشنامه بسیار مقبول تماشاگران واقع شد، و تقریباً ” درپایان دومین ین
نوبت اجرای موفقیت آمیز خود توجه منتقدین را به خود جلب کرد با انتقادهای عمده پی درپی تصمیم بر گرفته شد که نمایشنامه مجدداً ” به اجرا درآید، اما این بار برپایه ای انتفا أماً عی. هنگا م اندکی کمتراز پنج ساعت مانده به نوبت اجرا ” مرکز تاتری اولدمر روز موعود عصره هتل مرکزی براد وی ” ، جایی که سالن نمایش در آن واقع به دنبال آتش سوزی بود، فروریخت و برای همیشه از میان رفت .
سر تنها چیزی که نمی بایست ظاهرا ” ازمیان رود خودنمایشنامه بود، که همچنان با اجراهای متعدد در تاترهای گوناگون در نیویورک با استقبال تماشاگران روبرو می شد. نمایشنامه مصاحبه ” چندی است برای اجرا در پاریس به زبان فرانسه ترجمه شده است نمایشنامه نویس رابطه نزدیکی با کا ارگاه تأتری جین فرانکل ” دارد، که این اواخر برآن شده است تا دومین نمایشنامه وی را به نام” دبری ” بر صحنه آورد، و درنظردارد کارهای آینده او را نیز عرضه کند. پیترسویت در حال حاضر با همسر و تنها پسرش درناً حیه غربی منها تان تحت شرایطی شادمان تر، اما فقیرترازگذشته ، زندگی می کند مارک مدوف بانمایشنامه چه وقت بازمی ردی ، رد را یدر” به اعتبــــــــــــــاری بین المللی دست یافت، نمایشنامه ای که اخیرا ” اجرای پرسروصدا و موف ق آن در تماشاخانه | ساید” درمنهاتان به پایان رسید. منتقد نیویورک تایمز” اینگونه آن را توصیف کرد: نمایشنامه ای پرفسون وبلندنظر” .
وافزود: “آقای مدوف بسیار عالی مینویسد . این نمایشنامه ابتدا در پاییز سال ۱۹۷۳
توس” ” شرکت تا تر رپرتواری آف آف راه وی ” نوبه ای عرضه شد، که در همین جا با تحسین فراوان وبروگردیدودر دسامبر همان سال به منظور اجرای منظم وانتفاعی به آف براد وی” انتقال یافت. نویسنده افتخار آنرا یافت که جایزه انجمن منتقدین را به عنـــــــــــــــــوان بهترین نمایشنامه نویس و همچنین جایزه ای به خاطر نمایشنامه ” … رد را یدر” بعنوان نمایشنامه ای برتر دریافت کند. این نمایشنامه از سوی سردبیر کتاب سال تا تر ۹۷۳۷۴ به عنوان یکی ازده نمایشنامه برتر فصل تاتری نیویورک برگزیده شد. ( توضیح آنکه ” برادوی نا م خیابانی است در نیویورک که بیشتر تاترهای انتفاعی وتجارتی معروف نیویورک ـ فی الواقع آمریکا – درآن و در نزدیکی آن واقع است. برادوی در لندن – اصطلاحا ” به نوع تاتر حرفه ای و تجارتی اشاره دارد و بدین لحاظ ست با تاتر تجربی . برخی
آثار نمایشنامه نویسان بزرگ آمریکایی ماننـــــــــــد أونيل ، ميلر، ويليامز ،
وايلدروغیره نخست در برادوی به اجرا در آمدند. ” آف برادوی” به دسته ی
از تاترها در نیویورک اطلاق میشود که همگی با بودجه های ناچیز تشکیل شده اندوست اند متمایزان ها نمایشنامه های کم و بیش تجربی عرضه می کنند دست کم غیرانتفاعی همسنگ –ونیز وأساسا نمایشنامه های خارجی، حرکت نوصحنه ای ، وغيره. سالنهای اینها کوچکتر از تماشاخانه برادوی است، وغالبا ” در سرسراها و انبارها نمایش اجرا می کنند، و دستمزدی که به بازیگران و اشخاص فنی پرداخت میشود درسطی پایین تراز دستمزد کلان اتحادیه های آمریکایی است که برای اجرا در براد وی دریافت میکنند، در عین حال که به لحــــــــــــاظ امکانات صنفی نیز در مضیقه هستند. بسیاری از تاترهای با فکرو زنده امروز آمریکا و گروههای تاتری معروف آمریکایی مانند تا ترزنده” و ” تاتر دلیز و غیره از همین جا سربرآورده اند. آف آف برادوی اصطلاحی است که به تاترهای نوتروپیشتاز (آوانگارد) – در برابر آف برادوی – اطلاق می شود.) باری ، مارک مدوف در شهرکی واقع در ایلی نویز جنوبی به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و مادرش روانشناس . درسن ۹ سالگی ، به علت عارضه تنگی نفس ، خانواده وی به فلوریدا ، سواحل ،میامی کوچ
نمود، و او در همین جا نوشتن را آغا ز کرد. همچنانکه در مصاحبه ای خودوی اظهار داشته است: ” به عنوان تکلیف درسی در دبیرستان داستانی کوتاه نوشتم و بابت آن نمره الف گرفتم به این خاطر آنرا برای مجلهء ” کولیر “فرستادم اما فورا ” برایم پس فرستادند.
حیران ماندم که به چه علت مجلہ ” کولیر” ازقبــول ـنداستانی با نمره الف خودداری کرده بود. این عمل مجله “
“کولیر باعث شده نویسنده ای خلوت گزین با رآیم. با همه اینها ، او به نوشتن
ادامه داد. طبق نوشته خودوی کم کم متوجه شد که بسیاری از جملات داستانهایش به صورت گفتگو دیالوگ ـ هستندو فقط معدودی جمله منثور توضیحی و توصیفی ” مادرم همواره
به من می گفت گوش فوق – العاده ای برای گفتگوداری، اما بیست و هفت سال بعد من دریافتم مادرم راست میگفت و این شد که داستانها بدل به نمایشنامه ها شدند.
آقای مدوف به عنوان نویسنده ای برجسته و مطرح دانشیا ربخش زبان
انگلیسی در دانشگاه ایالتی نيو مكزيكوا ستـ وا و از همین جا به دریافت بالاترین
جایزه دانشگاهی که به شایسته ترین استعدادها تعلق میگیرد نایل آمد. علاوه بر تدریس و نوشتن نمایشنامه مارک مدوف گاهی کارگردانی و بازی نیز میکند. در واقع ، در خلال تابستان ۱۹۷۴، بعد از بازی درنمایشنامه … رد ر ایدر ، در اجرایی در شیکاگوبه مدت
شش هفته ، بازهم با شرکت در همین نمایشنامه ، قدم به نیویورک گذاشت. اجرای وی در آنجا با تحسیــــــــن فراوان تماشاگران و منتقدین روبرو شد و درضمن به دریافت جایزه بهترین بازیگر مفتخر گردید ان دیگر نوشته های نمایشى أو عبارتنداز: ” کرامر” که در
چندین تا تر دره فرانسيسكوولوس آنجلس به اجرا درآمد. جدیدترین نمایشنامه وی دویز” درباشگاه تا ترمنها تان در اوایل سال ۱۹۷۴ به صحنه آمد، و در جدول اجراهای ساید آف “براد وی با کارگردانی آنتونی پرکینز جای گرفت
نگاهي نمایشنامه ” تماشاخانه ایست خیرخواهی برای سرخپوست در مجموعه نمایشنامه های تک پرده ای ـن سال ۱۹۷۵ به چاپ رسید. نویسنده خود این نمایشنامه را ” فارس سرخ می نامد. ای است به سرخپوستان بکلی متفاوت از برخورد معمول آثار داستانی آمریکایی اعد ازادبیات، تا تروفیلم با این قوم، قومی که تاریخ برخوردشان با سفیدپوستان سرشا را ست از کشتار، سرکوب فرهنگی ) وای بسا امحاء ) ، تحقیر، تبعيض ، ونسل کشی . در عین حال همین تاریخ گویای آن است که سرخپوستان هیچگاه تن به تسلیم نداده و همواره مبارزو مغرور باقی مانده اند. آنان قهرمانان بسیار داشته اندا ز قبيــــــــــــــل سیتینگ بول ” که یک تیپ کامل سواره نظام را به فرماندهی ژنرال کاستر مشهور به کلی قلع وقمع کرد، اما سرنوشت جنگهای نژادی آمریکا
را نه شجاعت و جنگاوری، بلکه شقاوت ست ن نه و سلاح های پیشرفته بود که تعیین میکرد، بدینسان با استمرارسرکوب سرخپوستا فقط قسمت اعظم یک نژاد، بلکه قسمت عمده فرهنگ بومی و دراز مدت آنها نیزنا
بود شد، به نحوی که ساکنان واقعی آمریکا مجبور شدند سرزمینهای اجدادی خود را در مقابل مبلغی بسیار ناچیز به مهاجمان واگذارند ) خریدا یالت نیویورک به قیمتی بسیارنازل فقط یک نمونه از کلاهبرداریهای بارزسفیدپوستان ز سرخپوستان . امروزه اگر چه از سرم موکا زین پوش با آن سربندهای پرآجین خبری نیست ) موکا زین در اصل نوعی
صندل چرمی نرم وقابل انعطاف بود که برخی قبایل سرخپوست. مثلا” قبيله نا وا جو درساخت آن مهارت داشتند ولی آن شخصیت آگاه و خاموش اما آتشین و مبارزه جو همچنان باقــــــــــــی است، و این تصویر تصویری است بسیار متفاوت از آنچه بخصوص فیلمهای
آمریکایی عرضه میدارند.
شاید هیچ چیز بیش از آثار داستانی آمریکایی در تحریف شخصیت و هویت
سرخپوستان ویر نقش نداشته است. میتوان دید که با ” پاییز قبیله شاین “
اثر جان فورد دو تصـ مسلط داستانی از سرخپوستان چهره نشان میدهد تصویر وحشی خونریز و تصویر وحشی شریف ا ما بخت برگشته با تصویر سرخپوست خونریز مضمون سرخپوست به عنوان دشمن پیشرفت سفیدپوستان و به عنوان دشمنی که قهرمان وسترن در جدال با او
قهرمانی خود را به اثبات می رساند شکل میگیرد. در رابطه با تصویر وحشی شریف این مضمون پا می گیردک سرخپوستان اساسا ” بدبختند زیرا قدرت آنرا ندارند که مانع توفق نژاد سفید شوند. عموما” شخصیت قالبی سرخپوستان داستانی عواطفی بچگانه و بدوی از خودنشان می دهند، ند، اگربا آنها خوب رفتا رشودا زخود عشق ، وفاداری و سپاسگزاری نشأ دهند، اگر با آنهابد رفتاری شود به انتقام جویانی سمج وسبع بدل میشوند. خوبی و
بدی نه ا همواره به اعتبا روا کنش آنها نسبت به سفیدها سنجیده میشودونه هیچگاه به اعتبا رشت ذاتی آنها ن میرسر به عنوان سرخپوستان آمریکایی . زن سرخپوست درصورت خوب است که خادم، مونس و یا ناجی مرد سفیدپوست باشد، و مرد سرخپوست درصورتی خوب است که خود را به عنوان دوست و مونس وفادارقهرمان نشان دهد ( مثل ” جمعه ” و رابینسن كروزوئه ، تونتو”ورنجر تنها و …) . اما مرد سرخپوست اگر دشمن سفیدپوستان با شد بد و شریر ترسیم می شود. دورگه ها یا روسای دسته های متخاصم آپاچی ( مانند جرونیمو) اغلب به عنوان سرخپوستانی ترسیم می شوند گمراه بی پروا وسبع کہ نظا م اجتماعی را تهدید می کنند، به زنان سفید پوست تجاوز میکنند و یا بچه های آنها را میدزدند. این قبیل سرخپوستان ، مانند شریران ملودرام، تقریباً ” همیشه از قهرمانان شکست خورند و بالاخره می هجنگنـــــــده های بدبختی جلوه میکنند که همچون مرغابیهای عروسکی در سالنهای تیراندازی آبکش می شوند. حتی فنون سینمایی از قبیل نمای دور، زاویه دوربین ، جاسازی شخصیت ها در ب تصویر ، تدوین ، موسیقی و بازی به گونه ای مستعمل به خدمت تثبیت این تصاویر تحقیرآمیز درآمده اند. با این حال کتمان نمی توان کرد که هستند آثار معدودی که به مطالعه تاریخ و فرهنگ سرخپوستان به عنوان آمریکاییان بومی پرداخته اند یا اینکه علیه این جریان غیرانسانی به نفع سرخپوستان واکنش نشان داده اند. مثلا” میتوان بالنسبه واقع گرا را درفیلم” جیم تورپه آمریکاییان ( کمپانی وارنر ۱۹۵۱ ، به کارگردانی میشل (کورتیز مشاهده کرد که سرگذشت غم انگیزجیم تورپه ( برت لنکستر) را باز می گوید که چگونه درورزشهای دوومیدانی، بیس ب س بال وفوتبال خــــــــــــوش درخشید و توانست در المپیک ۱۹۱۲ مدالهای طلا را درو کند، اما چندی نگذشت که مدالهای طلای خود را از دست داد، پسرش درگذشت و از همسر سفید پوستش جدا شد و کم کم به مرد عبوس وناامیدی بدل شد که مجبور بود با رانندگی کامیون آشغال کش امرار معاش کند. با ا. حال مطالعه تاریخ آثار داستانی آمریکا نشا ن می دهد که تصویر داستانی سرخپوست بیش از آنکه بخش اندکی از حقیقت سرخپوستان واقعی را آشکارسازد تغییر و تحولی را نشان می دهد که به تدریج در ارزشهای آمریکاییان سفید پوست پدیدا رگشت مارک مدوف نمایشنامه های دیگری نیزنگاشته است. او در حال حاضر درنیومکزیکو نگاهی با همسر و دخترش زندگی کند. می تمامی آنچه درباره زندگی و آثا رهر دو نویسنده خواندید برگرفته از دو منبع است که از تاریخ چاپ آنها بیش از پانزده سال . گذرد. دیگرمنا میبع ا ما چنین نبوده اند.